آدم هــا بـراي هــم سنگ تمــام مـي گذارنــد،
امــا نـه وقتــي کــه در ميانشــان هســتي،
نــــــــه..،
آنجــا کــه در ميــان خـاک خوابيــدي،
سنـــگِ تمــام" را ميگذارنـد و مــي رونــد...
♥♥عاشقانه♥♥
آدم هــا بـراي هــم سنگ تمــام مـي گذارنــد،
امــا نـه وقتــي کــه در ميانشــان هســتي،
نــــــــه..،
آنجــا کــه در ميــان خـاک خوابيــدي،
سنـــگِ تمــام" را ميگذارنـد و مــي رونــد...
این مَن بودَم
که به مــرور زمـآن عـآدت کردم..
و بـآ این هـَمه،
چهـ اجبـآر سخـتی اســت،خــَنده...
و بـآور کنیــد که مـَن خوشحـالــَم!
عاشقی از آن کارهاییست که به من نمیآد!
از آن نقش هاییست که نمیتونم بروم در قالبش
نمیتونم خوب درش بیارم…
نمیتوانم تحملش کنم.
تازه فهمیدم برای زنده ماندن
لازم نیست نگات… نفست… دلت… به کسی بند باشد.
تازه فهمیدم تقدیر بعضی دستها خالیست،
تقدیر بعضی اسمها تنهایی…
تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم
اینکه بهانه نباشم برای کسی
این که بهانه نباشد برایم کسی
اینکه میشود تنهایی قدم زد
تنهایی
آواز خواند تنهایی رقصید
اینکه “من” هم برای خودش کسیست حتی بدون “تو”…
چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟
صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او
از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!
لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !
سهراب گفتی: چشمها را باید شست... شستم ولی.............!
گفتی: جور دیگر باید دید............ دیدم ولی............!
گفتی زیر باران باید رفت.... رفتم ولی.....!
او نه چشمهای خیس و شسته ام را...
نه نگاه دیگرم را... هیچ کدام را ندید!!!!!
فقط زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:
دیوانه ی باران ندیده !!!
از خـسـتـگـی تـمـام تـنـم درد گـرفـتـه اسـت
دسـت هـایـم پـیـنـه بـسـتـه انـد
پـاهـایـم بـی رمـق
خــوابــم مــی اید
مـی خـواهـم بخوابم
رهـگـذری مـی پـرسـد : چـه کـرده ای ؟
نـمـی دانـد مـگـر ؟!!!!
زنـ - ــد گـ - ــی!!!!!!!!
همه در تلاشند...
همه در گذرند
و زندگی را در لابه لای سنگها جستجو می کنند ...
گوییا سنگها بهتر از آنان می دانند..
اما من به دور از تمام این روزمره گی ها به غریبی دلم می اندیشم
...به دل خسته ام... به قلب پر امیدم...
خوب می دانم
کوچه پس کوچه های زندگی ذهنم را از تمام واژه های زشت و زیبا پاک کرد...
دیگر نمی دانم کدامین واژه شایسته غربت قلبم است ...
چقدر زود باوریم...زود دل می بندیم.و سخت فراموش می کنیم...
دنیای غریبی دارند این آدمها...
کاش ناممان اشرف مخلوقات نبود ونیروی تفکر نداشتیم
تا بر خودمان ومردمانمان وبر بی کسی مان دل بسوزانیم...
کاش پرنده بودیم که هرروز بی خیال از تمام دغدغه های زندگی پرواز می کردیم...
پرواز....
امروز نه دلم برای خودم سوخت نه برای دلم...
انگار آنچنان مهم نبود...
مهم نبود شکوفه ها را ببینم یا نه...
مهم نبود گل نر گس در مقابل سردی هوا شاداب تر است یا نه
...مهم نبود باران ببارد یا نه..
.مهم این بود که زندگی رو بیشتر از همیشه دوست داشتم
و شاید او هم در همه دلتنگی هایش به یاد من بود...
این مهم بود..
نوشته هایم را میخوانید...!
ومیگویید چه زیبا..!!
راستی..
دردهای آدمها ..زیبایی دارد.؟؟!!
" حس_______تنهایی "
هرچه قدر بد شدی بازم حرف رفتن نزدم...
تو همش راه تو رفتی من همش راه اومدم...
تا به سختی ها رسیدیم...
خودتو باختی چرا؟؟
اگه دوریم دغدغت بود...دورم انداختی چرا..؟؟
پ.ن : گفت..: کاش بودنها را قدر بدانیم
به خـــــدا قسم نبودنها همین نزدیکیهاست … میخوای نباشم؟ هه...
عشـــق تو
شـــوخی زیبــایی بود که خدا با مــن کرد…!
زیبــا بود
امــا..
شــوخی بود….!!
یکی را دوست دارم ولی او باور ندارد !!
یکی را دوست دارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم ولی نمیداند
و لحظات سرد زندگیم را با گرمای عشق او میگذرانم
کسی را دوست دارم که میدانم
هیچ توان گفتن عشقم را به او ندارم .......
نمی توانم بگویم .... ترسم دارم از گفتن
هیچگاه به او نخواهم رسید
و هیچگاه نمی توانم دستانش را بفشارم
کسی را دوست می دارم
دوست داشتنی که بیشتر از هر کسی است
همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد
کسی را دوست دارم
میدانم که حالا او دیگر برایم یکی نیست
او برایم یک دنیاست
یکی را برای همیشه دوست دارم
کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه
از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم
یکی را تا ابد دوست دارم
کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که
او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست دارم
کسی که نگاه عاشقانه ی مرا ندید
و لحظه ای که به او لبخند زدم ، نگاهش به سوی دیگری بود !!!!!
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست دارم
کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم
کسی را دوست دارم که برای من بهترین است
از بی وفایی ها ، رنجش ها و قهر هایش که بگذرم ،برای من عزیزترین است .....
یکی را با همین قلب شکسته ام
با تمام احساساتم و بی بهانه دوست دارم
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست ....
من او را دوست دارم بدون هیچ دلیلی
چون دوست داشتنی که دلیل داشته باشد ، یا احترام است یا ریا
اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد
یکی را دوست دارم ، .....ولی چگونه بگویم به او ؟؟
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما من دیوانه وار تنها او را دوست دارم!!